این پرسش که آیا انسان در انزوا و عزلت نشینی به رستگاری می رسد یا زندگی در اجتماع است که انسان را به تکامل می رساند یکی از بن مایه های اولیه تاریخ اندیشه است .نظریه های مبتنی بررهبانیت و زهدمسلکی بر این باوراند که آدمی با خلوت گزینی است که می تواند با خویش یابی یا خداجویی به حقیقت برین واصل شود. در این باره می توان به ادیانی نظیر مسیحیت و یا برخی اندیشه های ریاضت مدار هندی یا مسلک های عرفانی اشاره کرد.بر عکس برخی متفکران اتفاقاً زندگی اجتماعی را سبب تکامل فرد و رشد قوای او می دانند.این دیدگاه انسان را موجودی اجتماعی می داند و پیوند میان انسان ها را عاملی برای شکوفایی حقایق انسانی معرفی می کند.